دست خط
به مژگان سیه نه به نیم نگه دینم را ربودی به تو می اندیشم قلبم از جا کنده میشود شوق تو را دارد اخم که میکنی زمستان میشود تمام زندگیم قلبم یخ میزند لبخند تو تمام زندگی است بخند همیشه برایم چشمان تو دریاست و من غرق در نگاه تو ام غریقی که هرگز نمیمیرد چشمانت مسیحای من است عید فطر را نمیدانم چرا اعلام نمیکنند گیرم چند روزی مانده است هلال لبخندت را نمیبینند مگر؟ تو یک غزل نابی که تمام مرا در بر گرفته است ولی واژه ها از سرودنت درمانده اند... روزه من ندیدن چشمان توست ای خدا کی افطار میشود؟