سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط

 

 

خبر نداشتن از حال من بهانه ی توست

بهانه همه ی ظالمین شبیه هم است

 

کسی بدون تو باور نکرده است مرا

که با تو نسبت من چون دروغ به قسم است

 

تو را هوای به آغوش من رسیدن نیست

و گرنه فاصله ما هنوز یک قدم است

 

 


نوشته شده در دوشنبه 103/7/30ساعت 8:52 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

تپش های بی رمق

به شماره افتادن نفس

 ضربان کند قلب شیشه ای 

نشانه ای است برای پایان 


نوشته شده در یکشنبه 103/1/5ساعت 1:1 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

بی قراری

پریشانی 

 آشفتگی

و اشک بی دلیل

بی شک

نشان عاشقی ست

ای امان از عشق

ای امان از هجران و فراقش

 


نوشته شده در یکشنبه 102/11/15ساعت 12:46 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

تلخ شاید باشم

اما استوارم

سخت شاید باشد

ولی پا بر جاهستم

من در طلب عشق ز تو

سر از پا

چشم ز چشم نمی شناسم


نوشته شده در چهارشنبه 98/12/7ساعت 8:51 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

قلب من در هر تپش

نام تو را می خواند

چشم من در هر نظر

روی تو را می جوید

تو تمامِ منی

من همه، تو گشته ام


نوشته شده در جمعه 98/11/4ساعت 4:30 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |


گویا قصه غصه من تمام شدنی نیست
قصه سایه های کودکی
و حال قصه سایه تو
ظاهرا  سرنوشت من به سایه ها گره خورده
گویی قرار نیست شانه ای نصیب من شود
 که گاه غصه تکیه گاهش باشد
زندگی من زیر سایه رقم خورده فقط فردش عوض می شود


نوشته شده در سه شنبه 98/9/5ساعت 11:2 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

لحظه لحظه عشق تو در من جوانه میزد
رشد میکند
 وقد میکشد..
من در تو نه بهتر بگویم تو در من
 متبلور شدی..
من همه تو شده ام
سرآپا


نوشته شده در سه شنبه 98/5/8ساعت 12:7 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

   1   2      >