سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط

تو میخندی

من

بی قرار میشوم

از شوق

چو اسپند دانه

قلبم

بالا و پایین میپرد


نوشته شده در شنبه 94/5/31ساعت 10:44 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

سراغت را

از باد و باران گرفته ام

آخر

هر بار که می آیی

در من

طوفان به پا میکند

لبخند شیرینت


نوشته شده در جمعه 94/5/30ساعت 4:25 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

دوریم

از هم اما

خاطراتمان

و خاطرمان

عجیب

یک دیگر را

در آغوش

کشیده اند...


نوشته شده در چهارشنبه 94/5/28ساعت 11:18 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

ستاره ها را مینگرم

هر کدامشان

گره خورده اند

ته یک تار مویت

بیخود نیست که این قدر

درخشانند

تو

نور میدهی

به آنها


نوشته شده در سه شنبه 94/5/27ساعت 9:54 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

با تو

من

معنی عشق

را فهمیدم

یک حس ناب

یک رویای نادیدنی

یک «تو»

برای زیستن


نوشته شده در دوشنبه 94/5/26ساعت 3:4 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

چشمان سیاه تو

گیسوان قیرگونت

با تمام تیرگی

عجیب

روزگار مرا

سپید میکنند


نوشته شده در دوشنبه 94/5/26ساعت 12:6 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

از تمام دنیای آدم ها

من فقط

چشمان سیاه تو را

میخواهم

تا روزگارم

سپید شود

چشم سیاه


نوشته شده در چهارشنبه 94/5/21ساعت 12:0 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

   1   2   3      >