دست خط
چشمانم را که می بندم تو را در کنارم حس می کنم کاش می شد با چشمان بسته زندگی کرد دل تنگ شدن دارد شهری که تو در آن نفس کشیده باشی دستخط 1 دلم تنگ میشود میشمارم ستاره ها شاید این کار فاصله ها را کم کند! دستخط 1 روزگار تو را از من گرفت ولی نام تو ذکر هر صبح و شام من است... دستخط 1 زمین را گفته ام تا بستری از جنس خودم برایم آماده کند در گوش باد پیغامی برای تو خوانده ام و از ستارگان آسمان خواسته ام که هر شب لالایی مرا در گوش تو زمزمه کنند تا آرام بیاسایی دست خط 2 خاک را گفته ام خانه ای برایم آماده کند در دل خودش همانند خودم سرد خانه دلم خاک گرفته است دلم را باید به خانه خاک برم دست خط 2 بادکنک فروشی هستم که در طوفان شن بادکنک هایش دانه دانه میترکد مردی میماند و دست خالی و یک دنیا شرمندگی دست خط 1