دست خط
داشتم میخواندنم از اویی که به یار رسیده بود و تلخ کامی ش شهد بی اختیار بغض کردم انگار که دو دستی از غیب گلویم را سخت بفشارد .. یعنی میشود من هم روزی به این تلخکامیها از دور نگاه کنم و چشمانم غرق شادی بشود؟ پی نوشت:1_ میگویند خدا بزرگ است 2_ باز هم میگویند ان مع العسر یسرا
نوشته شده در دوشنبه 95/12/9ساعت
3:35 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |