سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست خط

کاش میفهمیدی این بار مرگ من حتمی است

یه چشم خود دارم غرق شدنم را میبینم

اما دستی برای نجات بلند نمیکنم

و این تاوان رفتن توست

و بهایی که باز هم من  باید بپردازم 

 


نوشته شده در سه شنبه 95/2/28ساعت 9:36 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

میگفتی فقط مرگ بین ما فاصله می اندازد  

خوب که فکر میکنم 

میبینم 

راست گفته اند

که حرف باد هواست


نوشته شده در دوشنبه 95/2/27ساعت 11:31 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

چه تلخ میگذرد

گویی لحظات یخ بسته ند

وقلب من نیز


نوشته شده در شنبه 95/2/25ساعت 11:59 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

برسر کدامین چاه ناله میزنی

ای دل 

که سرتاسر درختان این دیار  ثمرشان خشکیده


نوشته شده در جمعه 95/2/17ساعت 7:50 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

فرهاد اگر غم تو را داشت

چه نیازی به تیشه داشت برای کوه کندن

یک ناله تو کوه را آب میکند

پس دیگر تیشه میخواهی چکار؟!


نوشته شده در جمعه 95/2/17ساعت 12:5 صبح توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

دل تلخ شده ام

 زبانم تلخ

و زندگی هم‌ به کامم 

تلخ چون زهر هلاهل

خدایا 

معجزه ای


نوشته شده در چهارشنبه 95/2/15ساعت 8:54 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |


مرا نه امدن عید دل خوش میکند

نه جشن وهلهله

دلی که عذار است را فقط سرسلامتی کفایت میکند


نوشته شده در سه شنبه 95/2/14ساعت 10:28 عصر توسط روزگار غربت| نظرات ( ) |

   1   2      >